v
می خواهـــم و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشقِ تو بَسَم بود
عشــــــــــق تو بَسَم بود که این شعله بیدار
روشـــــــنگرِ شبــــــــــــهای بلندِ قفسم بود
آن بختِ گُریزنده دمی آمــــــــــــد و بگذشت
غــــــــــم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
دسـت من و آغوش تو ! هیهات ! که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوســـــــــــم بود
بالله که بجز یادِ تو ، گــــر هیچ کسم هست
حاشـا که به جز عشق تو گر هیچ کسم بود
لب بســـــــته و پر سوخته ، از کوی تو رفتم
رفتم ، بـــــــــخدا ، گر هوسم بود بَسَم بود !
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
هیاهو
مهربانی
الو!!
شرمندگی
رها
ببین!!
رویای تو
تسلیم
کوچه باغ
میلاد
سال نو مبارک
شعر
عشق من !
من و تو
تقدیم تو
تو
لحظه را قدر بدان
کاش
نقش شقایق
بازیگر
زندگی میگذرد
بهشت
انتظار تو
پیام آشنا
بریان
یاد مهمان
فاصله
حس زیبایی
تمرین
دشت افسون
بی تو بودن
برای تو
تو
بمان
دلتنگی
برو
شراب چشم های تو
سنگ گور
بی تو
سفر بخیر
بیگانه گشتن
تبسم تو !
هر دو تنهاییم
خلاقیت
عطر حضور تو
تنهایی
تو میدانی!!!!!
دوستی