وقتی که میچکد اندوه اسمان ارام
بر گونه های پر اژنگ دریاها
وقتی که خانه من غرق میشود یک شبدر عطر سکر بخش رویاها
وقتی به لوح دلم نقش میبندد
طرح غبار گرفته فرداها
ای ابتدای هستی من!می سرایمت
وقتی چراغ لاله به تنگ غروب می سوزد
وقتی دلم بر افق های دوردست
بر ازدحام ظلمت و مه دیده می دوزد
وقتی که شمع خاطره ها بر مزار دل
می ریزد اشک و باز می افروزد
ای ازدحام هستی من!می سرایمت
وقتی تبر به پای نهال دلم نشست
وقتی که قامت رعنای ارزو
مانن شاخ رویای من شکست
وقتی که تارو پود وجودم
وقتی که بود و نبودم زهم گسست
پایان غم پرستی من!می سرایمت
کامران امجدیان
********
تشکر میکنم از دوست محترم و ادیب مون که لطف کردند و این شعر رو برای من نوشتند
موفق و کامگار باشند
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
هیاهو
مهربانی
الو!!
شرمندگی
رها
ببین!!
رویای تو
تسلیم
کوچه باغ
میلاد
سال نو مبارک
شعر
عشق من !
من و تو
تقدیم تو
تو
لحظه را قدر بدان
کاش
نقش شقایق
بازیگر
زندگی میگذرد
بهشت
انتظار تو
پیام آشنا
بریان
یاد مهمان
فاصله
حس زیبایی
تمرین
دشت افسون
بی تو بودن
برای تو
تو
بمان
دلتنگی
برو
شراب چشم های تو
سنگ گور
بی تو
سفر بخیر
بیگانه گشتن
تبسم تو !
هر دو تنهاییم
خلاقیت
عطر حضور تو
تنهایی
تو میدانی!!!!!
دوستی