بس که نقاش دلم زیبا بود
طرح زیبنده گیش رعنا بود
نقش دل همچو به تمثیل خودش
ارزشش همچو خودش والا بود
همه اسرار نهان در دل بود
دیدن روی خدا در دل بود
زینت و زیب بهشت .یک کلام
قیمت هر دوجهان دردل بود
خانه ای ساخت خدا بهر خودش
ساکن اوبود و میزبان دل بود
راه شیطان صفتان دور زه او
جای خوبان فقط در دل بود
راستی!خادم درگه دل کی بود؟؟
آدمی بود. بفرض صاحب دل بود
آری ! اصل همه حرفها این بود
که همه مشکل ویرانگی این دل بود
قفل دست خودش بود و کلید دست خودش
منتخب بود.ناظر و قاضی دل بود
انتخاب همه چیز دست خودش بود
انتخاب مهمان...معتمد! صاحب دل بود
ولی این آدمک ساده خیال صاحب دل
غرق عشرت شده بود و غافل دل بود
هرکی سنگی مینداخت او به فکر عیشش
خود نمیدانست که او دشمن دل بود
زد و ویرانه نمود خانه دل و خدا بیرون شد
بدی ها جمله بماند و میزبان دل بود
****
ولی ای عالم عشق تو مپندار! دل هست!
دل نیما ی که خدا با او ست تنها دل بود
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
هیاهو
مهربانی
الو!!
شرمندگی
رها
ببین!!
رویای تو
تسلیم
کوچه باغ
میلاد
سال نو مبارک
شعر
عشق من !
من و تو
تقدیم تو
تو
لحظه را قدر بدان
کاش
نقش شقایق
بازیگر
زندگی میگذرد
بهشت
انتظار تو
پیام آشنا
بریان
یاد مهمان
فاصله
حس زیبایی
تمرین
دشت افسون
بی تو بودن
برای تو
تو
بمان
دلتنگی
برو
شراب چشم های تو
سنگ گور
بی تو
سفر بخیر
بیگانه گشتن
تبسم تو !
هر دو تنهاییم
خلاقیت
عطر حضور تو
تنهایی
تو میدانی!!!!!
دوستی