بیا ای دوست لبخندی بزن بر جام تنهايي
بیا بشکن به سنگی شیشه ایام تنهايي
*****
بیا ساحل نشین ! من غرق در دریای غمهایم
غریقم در سکوت سرد و نا آرام تنهايي
*****
بیا بتهای غم را از خلیل عشق من بشکن
بیا بشکن بدینسان هیبت اصنام تنهايي
*****
که از داغ محبت آتش در دل فروزان شد
نمی دانی چه زجری می کشم هنگام تنهايي
*****
درخت شعر من خشک است و در باغم نمی آیی
بیا شاید بیفتد رعشه بر اندام تنهايي
*****
خزانم را بهاران کن بیا در بزم ما بنشین
که باشم بار دیگر شاهد اتمام تنهايي
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
هیاهو
مهربانی
الو!!
شرمندگی
رها
ببین!!
رویای تو
تسلیم
کوچه باغ
میلاد
سال نو مبارک
شعر
عشق من !
من و تو
تقدیم تو
تو
لحظه را قدر بدان
کاش
نقش شقایق
بازیگر
زندگی میگذرد
بهشت
انتظار تو
پیام آشنا
بریان
یاد مهمان
فاصله
حس زیبایی
تمرین
دشت افسون
بی تو بودن
برای تو
تو
بمان
دلتنگی
برو
شراب چشم های تو
سنگ گور
بی تو
سفر بخیر
بیگانه گشتن
تبسم تو !
هر دو تنهاییم
خلاقیت
عطر حضور تو
تنهایی
تو میدانی!!!!!
دوستی